کرونا هر آنچه را لازم است برای زیستن میگیرد، اشتها و میل به خوردن از بین میرود، کمکم تنفس سخت میشود و شاید افرادی مثل من کارشان به دستگاه اکسیژن برسد، حتی خواب را هم میگیرد ، من کارم به بیمارستان کشید و سه شب نتوانستم بخوابم .
تازه متوجه شدم بخشی از تنفس ارادی است و وقتی مجبوری بخوابی تنفس کاملا غیر ارادی میشود و از آنجایی که ریههای من درگیر این ویروس بود وقتی به حالت خواب فرو میرفتم ریهام توان بازدم و باز شدن نداشت و کاملا ترمز میکرد و میایستاد و از شدت خفگی در لحظه فرورفتن به خواب بلند میشدم.
به دکتر میگفتم، میگفت طبیعت این بیماریست، از شدت بیخوابی زیاد گاهی تصمیم میگرفتم بخوابم و تا قبل از لحظه خفگی حداقل آن یک ثانیه خواب را احساس کنم، واقعا فاجعه و بازی با مرگ بود.
بعد از سه روز که حالم وخیمتر شد دکتر کورتن زد و یواش یواش بهتر شدم و توان خواب و خوراک برگشت، بعد از چند روز مرخص شدم و نزدیک دو هفته در خانه ماندم و دیگر بهبودی پیدا کردم، اما تا نزدیکیهای مرگ را چشیدم و ممنون خدا هستم که مهلتی دوباره داد و متشکر از تک تک اعضای خانوادهام که هر کدام به توانشان به من رسیدگی کردند.
نوشتم که بدانید چه اوضاع وحشتناکیست، بخصوص که بیمارستانها جا نیست و با سختی و بعد از چند بیمارستان عوض کردن جا گیر آمد تا بستری شوم، از تمام پرستاران و بهیارها ممنونام که در این فضای سخت و ملتهب کار و خدمت بزرگی اینگونه میکنند حتی اگر از نظر بیماران رسیدگیها کم باشد.
به هر حال آنها با خطر بازی میکنند و عصر جدید واقعی در این بیمارستانهاست.
چگونگی دچار شدن :
من در اتاقی بودم با چند دوست و همکار که یکی از آنها نمیدانست دچار بیماری شده و فکر میکرد سرما خورده، متأسفانه من ماسکم را درآورده بودم، چند عطسه دوستم باعث شد اتاق را ترک کنم اما من به همین راحتی گرفتم، دوست دیگر که در اتاق بود ماسک زده بود و نگرفت، واقعا استفاده از ماسک اینقدر تفاوت دارد
حتی یک لحظه هم دیگر ماسک را بر نمیدارم، این اشتباه است فکر کنیم از دوستان و نزدیکان و درجای خلوت بیماری نمیگیریم .
علی ملاقلی پور